سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما چه می دانیم شهید کیست؟

ما چه می دانیم شهید کیست؟ما چه میدانیم کدام افق پروازگاه اوست .شهپر شهید،سکوت کدام نا کجای هستی را می شکند؟به کبوترش تشبیه میکنند اما سقف پرواز کبوترها کجاست؟

سیمرغ قاف نوردش می نامند اما صدای بال شهید را گوش هیچ کوهی، گوش هیچ ستیغ وقله ای ادراک نمی کنند، حتی بهشت موعود ما کوچکتر از آن است که شهیددر آن بگنجد. بهشت ،   نزل شهیدان است ومگر در ندای شگفت ارجعی الی ربک چنین مفهومی موج نمی زند؟ما چه می دانیم شهید کیست؟

می گویند شهید شمع است اما ما که شمع را در شبانگاه تجربه کرده ایم ؛دیده ایم که شعله ی کوتاه وکوچکش را گاه بال پروانه ها خاموش میکند. دیده ایم که نسیمکی گستاخ ، فروغش را به ظلمت می سپارد واگر این همه نیز نباشد چند ساعتی نمی پاید که قطره قطره در پای خوییش می لغزدوخاموش می شود.

اما شهید را خاموشی نیست. تاریکی ،چراغ اورا تهدید نمیکند. تند بادها وطوفان ها،حتی شعله ور   ترش می سازند وبا همه سوختن ، هر بار تازه تر قد می افرازد وپرفروغ تر وبشکوه تر روشن می سازد وبه پرتو دلپذیر وآرامش آفرینش چشم وجا   نمی نوازد.می گویند شهید چونان قلب است که خون تازه را در آوندها می دواند وحیات استمرار می   بخشد،

اما قلب ها نیز ضربان وآهنگی کوتاه وگذرا دارد .روزی این آهنگ افول میکند وسینه را در سکوت وخاموشی رها می   سازد... اما آهنگ شهید در گوش قرون واعصار ،پژواک هماره دارد...شهید سرود جاری ونبض مستمر هستی است ...آهنگ جاودانه ای است که از پگاه تا شامگاه در عرش می پیچد، بر لبان فرشتگان زمزمه می شود ودر همیشه وهماره وهمه جا جاری است...می گویند شهید گلی است گه در گلزاررسته است.

نه، شهید گل نیست که چند روزی بشکفد وپس از درنگی کوتاه در عالم خاک بپژمرد.گل تا لبخند بزندپرپر میشود... جرم گل ها و فرجام تلخ فرو ریختنشان ، محصول تبسم آن هاست شگفتن آغاز گل نیست پایان آن است.قطعه قطعه شدن شهید پایان او نیست ،آغاز اوست. شهید ،مرگ را می میراند . زندگی را می گستراند وممات در قلمرو او راهی ندارد که خدای شهید «بل احیاء عند ربهم یرزقون» شان نامیده است.ما چه می دانیم شهید کیست ؟ شهید آفتاب است که گرمی ودرخشش وروشنی می بخشد؟آسمان سیر ونور بخش ستاره هاست؟ نه نه ،شهید فراتر از آفتاب است .

آفتاب را غروب تهدید می کند .ابری سیاه هر چند کوتاه راه بر او می بندد.اما شهید را تهدید غروب نیست ابر ها ی سیاه و غبار های بر انگیخته حقیر تر از آن اند که رخساره ی ارغوانی وروشنش را بپوشانند.هرگز،این روشنی هرروز تابنده تر میشود.

شهید ابر ستیز وغبار گریز است.شهید اگر بر کوه بگذرد، فرو می ریزد واگر از آسمان ،خمیده تر می شود تا حرمت او متواضعانه گردن بگذارد.

شهید نه کبوتر، است نه شمع ،نه قلب است نه گل نه آفتاب اما این همه هست. هم شمع است هم چراغ ،هم آب هم آفتاب هم آیینه وهم گل وباغ ، شهید همه چیز است. روحی جاری در تن همه ی هستی... شهید کشته محبوب است. پیوسته به خلوتگاه اوست وسفره نشین بزمی که تنها رسولان عزیز عظام را بر آن است.اینک ای شهید، ای فراتر از ادراک ،ای توصیف تو دست نایافتنی که خدایت گفت:ولکن لا تشعرون،به تبسم رگهایت سوگند، به لحظه ی شیرین پروازت در افق وصل ، به لبخند مولایمان مهدی در آخرین دم گسستنت از خاک ،بر آرمان و ایمان تو پای می فشاریم.

دستمان بگیر تا اخلاص وصدق وپاکی وپاکبازی ات را در سنگلاخ دنیا گم نکنیم.دستمان بگیر تا در پرتو شفاعت تو از خارزارها بگذریم ودر قرابت وهمسایگی عصر ظهور،زیبایی پرواز تو را ادراک کنیم. هر چند ادراک تو ممکن نیست اما راه تو را ادراک می توان . ما را به خویش رهنمون باش.

) دکتر محمد رضا سنگری( 

ارسال شده توسط : تا شهادت. التماس دعا


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 91/1/2ساعــت 10:21 عصر تــوسط شهید گمنام | نظر